به نام خداوند جان و خرد
عناصر فلسفۀ حق، ترجمۀ مهبد ایرانیطلب، آخر بخش افزودۀ بند ١۵١
متن آلمانی:
Der Mensch stirbt auch aus Gewohnheit, das heißt, wenn er sich ganz im Leben eingewohnt hat, geistig und physisch stumpf geworden und der Gegensatz von subjektivem Bewußtsein und geistiger Tätigkeit verschwunden ist, denn tätig ist der Mensch nur, insofern er etwas nicht erreicht hat und sich in Beziehung darauf produzieren und geltend machen will. Wenn dies vollbracht ist, verschwindet die Tätigkeit und Lebendigkeit, und die Interesselosigkeit, die alsdann eintritt, ist geistiger oder physischer Tod.
آدمیان حتی به عادت میمیرند یعنی در صورتی که یکسره به زندگی معتاد شده و از جهت ذهنی و جسمی سست شده باشند و تعارض میان آگاهی ذهنی و فعالیت ذهنی(١) [در وجود آنها] ناپدید شده باشد. زیرا آدمیان تنها در صورتی فعال هستند که هنوز به چیزی نرسیده باشند(٢) و بخواهند خود را اظهار کنند و نشان دهند که برای رسیدن به آن، چه میتوانند بکنند.(٣) هرگاه این [خواسته](۴) تحقق یافت، فعالیت و سرزندگی آدمیان ناپدید میشوند و آن از دست دادن دلبستگی(۵) که از این امر نتیجه میشود، مرگ ذهنی یا جسمی خواهد بود.
تصحیحات:
١) درستتر: آگاهی روحی
٢) لفظیتر: هنوز چیزی که بدان نرسیده باشند داشته باشند
٣) درستتر: بخواهند در نسبت با آن اظهار وجود (یا حتی هنرنمایی) کنند و خود را معتبر بسازند.
فعل produzieren در آلمانی معنی مرسوم تولید و ایجاد کردن دارد و نیز معنای فرعی اظهار وجود کردن:
sich (in einer bestimmten Weise) auffallend benehmen (um sein Können zu zeigen)
(به نحو خاص) چشمگیر رفتار کردن (تا توانایی فرد دیده شود)
۴) این دوقلاب مترجم گمراهکننده است. هگل از تحقق خواسته حرف نمیزند و جملهاش الکن و ناقص است. او درواقع میخواسته بگوید هرگاه آدمی به مرحلهای برسد که دیگر هدفی برای رسیدن و کاری برای کردن نداشته باشد مرگش فرا رسیده است گرچه نمیرد.
۵) سادهتر: بیعلاقگی، علاقهباختگی
تحشیه:
در ترجمۀ ایرانیطلب die Sitte (اخلاق عرفی، اخلاق اجتماعی) «عرف» معادل گذاشته شده که باعث شده ارتباطش با sittlich و Sittlichkeit (که او اخلاقگرایانه/ اخلاقگرایی ترجمهشان کرده است) از بین برود. نیز ناگفته نماند که این عبارت هگل اصولاً ربطی به زمینۀ بحث او از نسبت اخلاق عرفی و اخلاق به طور کلی و شکلگیری حقوق از عرفها و عادات اجتماعی ندارد و استطرادی است بیوجه.
درواقع هگل میان دو معنی عادی عادت یعنی آن امور نفسانی که پایۀ اخلاق قرار میگیرند و باید وجود داشته باشد و عادیشدن و بیجانشدن و ازسرزندگیافتادن خلط کرده است.
باز ناگفته نماند که از کاستیهای ترجمۀ ایرانیطلب که بر پایۀ ترجمۀ Nisbet انجام گرفته ترجمۀ نکردن حواشی خود هگل است که در نسخۀ مجموعهآثار او آمده مثلاً ذیل همین بند ١۵١ هگل چندین حاشیه زده و ازجمله عبارت زیر:
Riemer [= Friedrich Wilhelm Riemer. Kleines Griechisch-Deutsches Hand-Wörterbuch. Zum Besten der Anfänger ausgearbeitet. Zweyte neu bearbeitete und sehr vermehrte Auflage, Jena: Frommann, 1815–1816.]: ἦθος ion. ἔθος - Gewohnheit, Gebrauch -(vorzüglich Wohnung bei Herodot) Herkommen des Menschen - Sitte - ob von Sitz? - Gewohnheit, Charakter, Miene - Im Stil und Deklamation ἠθικός, das Charakteristische - Weise des Seins und Lebens –
[منقول از واژهنامۀ یونانی-آلمانی] ریمر: ἦθος، ایونی: ἔθος: عادت، رسم (بهویژه سکونت در هرُدُت)، فرادهش انسان، عرف. آیا Sitte از Sitz (نشیمن) [ریشه گرفته] است؟ عادت، خصلت، قیافه. [اثُس] در اسلوب و املای ἠθικός [به معنی] خصیصه، نحوۀ بودن و زیستن [است].
(ارجاع به این متن را در فرهنگنامۀ تاریخی مفاهیم فلسفه، به سرپرستی محمدرضا حسینی بهشتی و بهمن پازوکی، ج٣، ص۹۰ دیدم).
هگل میتوانسته این مفهوم را به عباراتی از اوایل دفتر دوم اخلاق نیکماخسی ارسطو ارجاع بدهد:
1103b, 17: ἡ δ᾽ ἠθικὴ ἐξ ἔθους περιγίνεται, ὅθεν καὶ τοὔνομα ἔσχηκε μικρὸν παρεκκλῖνον ἀπὸ τοῦ ἔθους.
باز ἠθικός: اثیکُس [اخلاق] از ἔθος: اثس [خلقوعادت] برجا میماند/ برمیآید که درواقع، این نام با دگرگشتی کوچک از اثُس گرفته شده است.
به نام خدا
چندی پیش اتفاقی به سطوری از تراژدی #هملت برخوردم که موضوعش #عادت بود.
گمان کنم ترجمۀ آقای ادیبسلطانی از آن خالی از اشکال نباشد:
Act III, Scene 4/ 163-172
That monster, custom, who all sense doth eat,
Of habits devil, is angel yet in this,
That to the use of actions fair and good
He likewise gives a frock or livery,
That aptly is put on. Refrain to-night;
And that shall lend a kind of easiness
To the next abstinence: the next more easy;
For use almost can change the stamp of nature,
And exorcise the devil or throw him out
With wondrous potency.
آن هیولا، آیین، که هرگونه حس تشخیص را میخورد
در فتاد [مورد] خویهای اهریمنی، با اینهمه فرشته است در این امر،
که با بکارگرفت عادتمندانۀ کنشهای پسندیده و نیک
به سانی همانند پوشش و ردایی اونیفروم* فرامیدهد
که به آمادگی پوشیده میشود. خودداری کنید امشب،
و این میباید گونهای آسانی وام دهد
به خویشتنداری سپسین، سپسین باز آسانتر خواهد شد
زیرا کاربرد عادتمندانه کمابیش میتواند مهر طبیعت/ ویژگیهای ذاتی را دگرگون سازد
و یا اهریمن را جای دهد یا او را به دور افگند
با نیرویی معجزهآسا.
*) با توجه به اینکه در متن انگلیسی صرفاً گفته شده: frock or livery آیا «اونیفورم» اینجا نباید داخل دوکمان میآمد؟
به گمان من در این متن custom به معنی عادت (شاید عرفوعادت) به کار رفته است.
جاهای دیگر کاربرد custom:
Act I, Scene 2/ 78
Nor customary suits of solemn black,
نه جامههای آیینمند سیاه فخیم
Act I, Scene 2/ 133-134
How weary, stale, flat, and unprofitable
Seem to me all the uses of this world.
چه فرساینده، بیات، بیمزه و ناسودمند
مینمایند نزد من همه آیین-کاربردهای این جهان!
uses: usages, customs, and employment.
Act I, Scene 4/ 12_16
Is it a custom?
And to the manner born, — it is a custom
More honour’d in the breach than the observance.
آیا یک آیین است؟
آری به مریم سوگند آیین است.
ولی به رای من، هرچند که بدنی اینجایم
و در این شیوه زاده شده ام، این آیینی است
که در شکستن آن بیشتر برزشمند داشته میشود تا در پاسداشت آن.
Act I, Scene 5/ 59-62
Sleeping within mine orchard,
My custom always of the afternoon,
Upon my secure hour thy uncle stole,
With juice of cursed hebona in a vial,
هنچنانکه در درون بوستان خود خفته بودم
که آیینم بود همواره در پس-از-نیمروز،
در ساعت واهلش من، عمویت دزدکی به درون آمد
Act II, Scene 2/ 296-297
lost all my mirth, forgone
all custom of exercises;
هرگونه شادی خود را از دست نهادهام، هرگونه آیین ورزشوسرگرمی را کنار گذاشتهام
Act III, Scene 4/ 36-38
If it be made of penetrable stuff,
If damned custom have not brass’d it so
That it is proof and bulwark against sense.
اگر [دلتان] از مایهای احساسپذیر ساخته شده باشد،
اگر آیین گجسته آن را چندان با آلیاژ برنج سخت نگردانيده باشد،
که سلاحی نفوذناپذیر باشد و دژی باشد به آخشیج احساسوعاطفه.
Act IV, Scene 5/ 104
The rabble call him lord,
And, as the world were now but to begin,
Antiquity forgot, custom not known,
The ratifiers and props of every word
تودههای مردم او [لهیرتیز] را سرور میخوانند،
و چنانکه گویی نهادهای اجتماعی* تازه اکنون بناست بیاغازد،
تراداد باستانی فراموش شده، آیین ناشناخته {مانده}
چیزهایی که باید رواگ بدارند و پشتیبانی کنند هر گفتارهای را
*) گویا world شکسپیر اینجا معنایی نزدیک يا عين Welt هیدگر دارد یعنی یک کل که با تعیین نسبت اشیا و امور انسانی، به آنها افق معنایی میبخشد و انحصار آن در «نهادهای اجتماعی» (و نه مثلاً حالوهوای ذهنی و سبک زندگی و غیره) صحیح به نظر نمیرسد.
Act IV, Scene 7/ 185_187
And therefore I forbid my tears. But yet
It is our trick, nature her custom holds,
Let shame say what it will;
و از اینروی من اشکهای خود را بازمیدارم. ولی با اینهمه
این شیوهء ما انسانهاست: طبیعت آیین خود را نگه میدارد،
بگذار ننگ بگوید آنچه که میخواهد را.
Act V, Scene 1/ 69-70
Has this fellow no feeling of his business a sings in grave-making?
Custom hath made it in him a property of easiness.
هملت: آیا این همال احساسی درباره کار خود ندارد که آواز میخواند در روند گور ساختن؟
هوریشیو: تمرین، این کار را در او یک سرشت طبیعی ساخته است.
منبع متن انگلیسی:
Hamlet, Edited by Sidney Lamb, Associate Professor of English Sir George Williams, Complete Text + Commentary, Glossary, Commentary by Terri Mategrano, 2000, Hungry Minds.
تجربۀ تفکر...
ما را در سایت تجربۀ تفکر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 3denkenserfahrung0 بازدید : 43 تاريخ : پنجشنبه 17 خرداد 1403 ساعت: 17:50