زبانشناسی و قرآن

ساخت وبلاگ

به نام خداوند جان و خرد
امشب باز فرصتی کوتاه دست داد تا سری به برخی از انبوه کتابها و منابع زبانشناسی حوزۀ زبانهای آفروآسیایی (حامی-سامی) بزنم و جز حسرت و شگفتی چیزی نصیبم نشد. انبوهی مطالعات در حوزۀ کتاب مقدس (تورات و ضمایمش و اناجیل و ضمایمشان) و اصل و منشأ و دلالت داستانهای آن هم وجود دارد که می‌شود در دست مطالعه گرفت و من فرصتش را ندارم.
آیا بدون نظر انداختن و پیش چشم داشتن این همه می‌شود فهمی درست از زبان و داستانهای قرآن داشت؟
یک نکتۀ ساده را مطرح می‌کنم. تا پیش از طبع و نشر پژوهشهای عمدةً اروپایی دربارۀ آیین مندائی (صابئان اصیل)، چیزهایی که در تفاسیر قرآن پیشاسدۀ بیستم دربارۀ آنها بود جز مشتی انحرافات و اغلاط و خلطها نبود. تازه پس از این طبع و نشرهاست که مندائیان اصیل در ناحیۀ خوزستان و عراق شناسایی شدند و مفسران کم کم پی بردند با پیروان یک آیین الهی اهل کتاب و دارای فقه سروکار دارند و نه ستاره‌پرستانی کافر و ملحد (بسنجید با مناظرۀ حضرت امام علی بن موسی با عمران صابی= صابئی) و به همین علت است که در آیات 69 مائده و 17 حج در زمرۀ اهل کتاب قرار گرفته اند.
به نظر من تفسیر قرآن بدون شناخت دست کم منابع مهم واژه‌شناسی زبانهای سامی و گاه غیرسامی و مطالعات اخیر کتاب مقدس دیگر کاملاً غیرعلمی و حتی کارهای کسانی چون مرحوم حسن مصطفوی (نویسندۀ کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم) نیز به هیچ وجه بسنده نیست.
چند مثال می‌آورم. پرسش از نسبت دو شاخۀ مهم سامیان یعنی یهود (فرزندان اسحاق) و عرب (فرزندان اسماعیل) با هم که طبق قرآن در حضرت ابراهیم متحد بودند زمانی پرسشی بسیار دردسرساز شده بود چون کمتر نشانه‌ای از حضور حضرت ابراهیم در منطقۀ حجاز که اسلام مدعی است ساخت بنای کعبه کار او بوده است یافت شده بود اما تحقیقات زبانشناسی نشان داد ریشه‌شناسی نام آن حضرت (که طبق تورات از ابرام (אַבְרָם) به ابراهام (אַבְרָהָ֔ם) بدل شده بود) از میان زبانهای سامی، تنها بر پایۀ زبان عربی ممکن است (اب الرهام: پدر انبوهان. گزارش تورات، سفر تکوین، باب 17، سطر 5 از نام ایشان چنین است: אַב־הֲמ֥וֹן גּוֹיִ֖ם: اب-هَمون گوییم: پدر ملل کثیر، یعنی در زبان عبری واژه‌ای نداشته اند که با آن این صورت جدید نام را توجیه کنند).
نیز از چه زمانی مشخص شد «موسی» نه نامی عبری (از ریشۀ משׁה گرفتن، به معنی ازآب‌گرفته طبق سفر خروج، 2: 10: מִן-הַמַּיִם מְשִׁיתִהוּ: من از آبش گرفتم) بلکه طبق حتی اصل عقلی، نامی مصری است (زیرا این نام را مصریان بر او نهاده بودند و نه عبرانیان) متشکل از جزء «میسـ» به معنی پسر که شیوۀ نامگذاری مرسومی نزد مصریان بوده است (مثلاً نام فرعون مشهور به رامسس در اصل رع-میس بوده = پسر رع)؟
یا واژۀ عجیب «خرّ» (خرر) در زبان عربی (به معنی افتادن) که در توصیف عبرانیان و خود حضرت موسی (خَرَّ موسَى صَعِقاً، اعراف، 143) به کار رفته تنها در زبان مصری همریشه دارد (نک. Ancient Egyptian-Arabic contacts in lexicon: clue to Arabic Urheimat? نوشتۀ زبانشناس برجستۀ حوزۀ زبانهای آفروآسیایی A. Yu. Militarev، بند 41).
چنانکه پیشتر هم گفته ام ارتباط نام حضرت «یحیی» با واژۀ تک‌کاربرد «حنان» در قرآن (مریم، 13) نیز تنها با دانستن صورت درست عبری این نام (مثلاً یوحنان) فهم می‌تواند شد.

تجربۀ تفکر...
ما را در سایت تجربۀ تفکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3denkenserfahrung0 بازدید : 68 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1402 ساعت: 16:21