چند سطر منظوم تقدیم به سردار شهید قاسم سلیمانی و مدیر-دانشمند شهید محسن فخری‌زاده

ساخت وبلاگ

به نام خداوند جان و خرد

آیین سوگ سیاوش ریشه در فرهنگ باستانی مردمان ایرانی (از شمال غرب افغانستان تا فارس و لرستان در ایران) دارد.

چنانکه در شاهنامهٔ استاد فردوسی آمده است، تبار سیاوش از مادر به گرسیوز تورانی میرسید و پدرش کاووس شاه ایران بود.

او به لابهٔ از سر ترس افراسیاب و برای جلوگیری از جنگ، با تورانیان پیمان آشتی میبندد و‌ به پشتوانهٔ همین پیمان به توران‌ میشود. در آنجا گرسیوز بدو رشک میبرد و با ترفند و فریب، به دامش میکشد و اینچنین سیاوش به دستور افراسیاب، ناجوانمردانه و مظلومانه، دور از وطن، کشته میشود.
با رسیدن خبر این قتل ستمگرانه، سراسر ایران سوگوار میشوند اما زمانی نمیگذرد که شورها میخوابد. پس از درآمدن فرزند فرهمند سیاوش، کیخسرو به ایران و بر‌تخت‌نشستن و نیروگرفتن دولت جوان او، باز شور کین‌ستانی بالا میگیرد و بر پایهٔ شاهنامه، آتش نبرد فرجامین ایران (و همپیمانانش در منطقه شامل افغانستان، سوریه، یمن، عراق و حتی عربستان) با‌ توران سر برمیزند و تا بریده‌شدن کامل دست توران از ایران و ‌نابودی آن پی گرفته میشود.

به هر نامداری و خودکامه‌ای*

نبشتند بر پهلوی نامه‌ای

که: «پیروز کیخسرو از پشت پیل،

بزد مهره** و گشت گیتی چو نیل

مه آرام بادا شما را مه خواب

مگر ساختن، رزم افراسیاب»

چو برخواند آن نامه هر مهتری،

کجا بود در پادشاهی سری،

ز گُردان گیتی برآمد خروش

زمین همچو دریا برآمد به جوش

(نامهٔ باستان، استاد کزازی ، ج۵، ابیات ۳۹۰۸- ۳۹۱۲(

متن موزون زیر بر این پایه نوشته شده‌ به دو شهید'>شهید عزیز این سالهای اخیر که بر دل تمامی ایرانیان وطن‌دوست داغ نهادند پیشکش شده است:

آن نازنین‌سیاوش، چشم و چراغ ایران،

خون‌ ورا چرا ریخت دست پلید توران؟

او را «فریب سازش» در چنگ مرگ افکند

نامرد مردمش، نام، «دام تنش» نهادند

پایان شاهنامه، سوگ سیاوشون نیست

کین ورا ستاندند آن مردمان حق‌زیست

رزم‌آوران سوری، رزم‌آوران لبنان

ز افغانستان، وز عراق، هم از یمن، هم ایران

با رسم ترک‌تازی افراسیاب اگر چند،

بگریخت زان سواران، از تیر و تیغ و از بند

هم روز او سرآمد، مرگش رسید در بند

در دست هوم‌ دین‌مرد، اسیر گشت و جان کند

گرسیوز رشک‌آور، دیو پلید بدکار،

شد گردنش بریده با ضرب شست سردار

هرچند ظاهراً بود سازش‌طلب آن پیران

دیدیم در نهان است قصدش فریب و‌ دستان

ظلمات پیش از اینها هم خیمه‌ زد بر این خاک

اما نماند مانا با دست خلق شد چاک

لک نه‌پاک ضحاک، آلود اگرچه «اقصیٰ»

از مردم و فریدون، آن لکه رفت زآنجا

گاهی‌ست نور شادی در زیر ابر پنهان

اما دوباره خورشید خواهد شدن درخشان

چندی‌ست بین ما گر درد و غم و سیاهی

نور و سرور آید با مردی و‌ سپاهی

پانوشت:
*) «خودکامه» اینجا به معنی شاه است، کسی که کامش را خود برآورده میتواند کرد و نیازی به غیر خود ندارد (مستقل).

**) مهره نوعی ساز جنگی بوده که با زدن آن آغاز جنگ را اعلان میکرده اند.

محمد نورالهی (با سپاس از برادرم محمدهادی جهان‌آبادی برای راهنماییش)

تجربۀ تفکر...
ما را در سایت تجربۀ تفکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3denkenserfahrung0 بازدید : 141 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 12:44