زبان فارسی و هویت ملی (دو یادداشت)

ساخت وبلاگ

یادداشت نخست


به نام خداوند جان و خرد
امشب در #حوزه_هنری_خراسان_رضوی با جمع دوستانی فرهیخته از موضوع #هویت_ایرانی در #شاهنامه_فردوسی بحث کردیم.
شاهنامه گزارش تاریخ داستانی-شدهء پیشااسلام ایران بر پایهء مایه های فرهنگی پسااسلام است.
این مایه‌های فرهنگی شامل برخی آرای معتزله هم میشود.
من از نظریهء #تداوم_فرهنگی به جای #گسست_فرهنگی دفاع کردم. 
هویت را نیز بیان دیگری از ماهیت دانستم و بر اساس دو مفهوم #امکانات_وجودی و #فعلیات_موجودی آن را به دو روش پیشینی-لمی و پسینی-إنی تعریف-شدنی دانستم.
امکانات وجودی بذرهایی فرهنگی است که گرچه ممکن است نمود حداکثری نداشته باشند اما افق آینده را تعیین میتوانند کرد.
فعلیات موجودی اغلب به کار آسیب-شناسی فرهنگی و جامعه-شناختی میآیند.
از مهمترین مواریث فرهنگی پیشااسلام #آیین_زردشت است که مهمترین وجوهش خداشناسی مبتنی بر باور به مبدا الهی و معاد و مفهوم بنیادی #صدق (اشه، ارته) که به صورت واژه اهلیت (اهل و صالح بودن) به ما رسیده و نیز درویش-نوازی است. 
مفهوم درویش چنان در آیین زردشت محوریت دارد که به تعبیر نویسنده ای شاید بتوان آن را معادل خود زردشتی یا فرد معتقد به آیین مزدیسن گرفت.
شخصیتهای مطرح در متون اوستایی نیز از دیگر مواریث فرهنگی پیشااسلام اند که در قیاس با شخصیتهای الوهی داستانهای باستان یونان و هند (خدایان) از والایی و اهلیت متمایزی برخوردار اند. 

در بخش دوم سخن در #حوزه_هنری_خراسان_رضوی از پیوند زبان فارسی با هویت ایرانی سخن گفته شد.
گفتیم که #هویت با #ماهیت نوعی همسنخی بلکه وحدت و یگانگی دارد (ماهیت= ما+هی + یت؛ هویت= هو+یت؛ چه-استی، چیستی).
ماهیت در فلسفه دو معنا دارد:
۱) ما يُقالُ فی جوابِ ماهو (برابربا تعریف و مفهوم اصیل)
۲) ما بِهِ التحقق (آنچه عامل تحقق خارجی چیزی است)
هویت بنابراین از طرفی حد و مرز مفهومی و اندیشگی و از سویی حد و مرز وجودی و بقایی موجود است.
هر عاملی که موجب برهم-خوردن تشخص و تمایز موجود شود هویت و تعریف او را مخدوش میسازد مثلاً مفهوم #موجود چون گسترده-ترین و بی-حدومرزترین مفهوم است بنابراین بی-هویتترین مفهوم هم هست و خود به خود هیچ تمایز و تشخصی و پس تعریفی ندارد و بنابراین نمیتوان بر هیچ چیز خاصی انگشت گذاشت و گفت این چیز موجود مطلق بلاقید و شرط و ناب است. 
نکتهء دیگر این است که وقتی پای هویت در میان است لاجرم و ناگزیر پای مرزبندی با غیر و دیگری هم در میان میآید و همانا این لزوماً و همیشه به معنی #دیگرستیزی نیست ولی به-هر-روی از تشخیص حدومرز بین خود و غیر نیز چاره نیست. 
پس برای حفظ تشخص ایرانی بودن باید تمامی عرصه های وجودی خودمان را از غیر نگه داریم و بپیراییم که البته شاید در عمل در همهء عرصه ها چنین چیزی ممکن نباشد ولی ساحت زبان تمایز خاصی دارد زیرا ضمن تلاقی و همپیوندی با تمامی ساحتهای دیگر فردی و جمعی مثل پوشش و انواع هنر و معماری و غیره با ساحت اندیشه که جز در زمین زبان صورت نتواند بست نیز در پیوند بلکه یگانگی بنیادین است و لازم نیست تاکید شود که اندیشه در این میان تا چه حد بنیادیتر است.
پس وقتی زبان ما آغشته و آلوده به انواع واژگان و تعابیر بیگانه است چگونه میشود از اصالت و هویت ایرانی سخن گفت و به آن فراخواند؟
وقتی به جای "طرح" یا "پیشنهاد" یا "مفهوم" یا "فکر" یا "مثال عقلی" و غیره، تکواژهء #ایده را استعمال میکنیم نه تنها دچار کمداشت و فقر واژگان و اغتشاش مفهومی میشویم بلکه دروازهء وجودی خودمان را به روی غیر باز میکنیم. 
وقتی مدام با کالاهایی ساخت داخل ولی با نامهای بیگانه مثل سافتلن و هوم-کیر و مکنزی و فامیلا و غیره مواجه میشویم چگونه ممکن است به حمایت واقعی از کالای داخلی دست بتوانیم زد؟
در این حال ما از پیش خلع سلاح شده ایم و مرزهای فکری خود را به روی غیر گشوده ایم.
نکتهء قابل تأمل این است که اگر ما زبان شاهنامهء استاد توس را با زبان اشعار زمان خودش (فرخی، منوچهری، عنصری و حتی رودکی) بسنجیم میبینیم که به نحو بارز و برجسته ای از واژگان عربی بس-بسیار کمتری بهره برده و همانها هم که در کار او آمده واژگانی گاه دینی اند: نبی، ولی، وصی و... .

یادداشت دوم:

به نام خداوند جان و خرد
بحثی کوتاه درباب اهمیت زبان در ساختار هویتی انسان

۰) بر آگاهان پوشیده نیست که عربی-ستیزی (در کنار عرب-ستیزی) یکی از ویژگیهای اسلام-ستیزان است زیرا این افراد کاربرد واژگان عربی را به نوعی تحدید و تهدید هویت خود میدانند. 
۱) هویت یعنی خودبودن، یا داشتن مشخصات متمایز از دیگری. هر موجودی دارای مرز وجودی و بنا بر آن مرز مفهومی با دیگر موجودات است. 
۲) بر سر شمارش کامل عناصر هویتی یک انسان اختلاف وجود میتواند داشت اما اجمالاً تعلق به این امور را میتوان در آن شمار آورد:
سرزمین، نژاد، زبان، دین (یا آیین یا عقیده)، جنسیت، واحد سیاسی.
۳) هرچه هویت یک فرد دقیقتر تعریف شود موجب تعلق او به شمار کمتری از همنوعانش میشود مثلاً یک "انسان هندواروپایی خاورمیانه‌ای ایرانی کرد سنندجی یارسانی" در مجموعه کوچکتری از یک "انسان هندواروپایی خاورمیانه‌ای ایرانی کرد سنندجی" قرار میگیرد. 
۴) ارزش هویت هم محل بحث تواند بود. چرا باید بر هویت تاکید کرد؟ آیا هرچه هویت کلیتر باشد انسانیتر نیست.
آرمان برخی انسانها زدایش کلی هویتها و گردآمدن انسان زیر تنها مفهوم انسانیت است. شاید آرمان منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد چنین بوده است.
۵) بیشک نمیتوان از ارزش هویت بدون بحث از ارزشمندی یک هویت خاص سخن گفت. اگر نتوان از ارزش ذاتی یک هویت دفاع کرد نمیتوان برای وجود آن ارزش خاصی قائل شد.
۶) نکتهء گفتنی دیگر تقابل هویتهاست. در تاریخ انسان ما مکرر شاهد درگیری هویتهای قومی یا دینی با هم و تهدید موجودیت یکی با دیگری بوده ایم. انواع نسلکشی یا پاکسازیهای قومی از این دست اند.
۷) میتوان برای هویت ارزش اقتصادی نیز قائل شد. کنجکاوی در هویت دیگران یکی از انگیزه‌های گردشگری میتواند بود. دیدار از یکی از عناصر هویتی خود نیز همچنین. تجلیل یک عنصر هویتی نیز همچنین. سفرهای زیارتی و مثلاً دیدار از تخت جمشید را از منظری میتوان در این شمار آورد.
وجه دیگر نسبت هویت با اقتصاد استفاده از کالاهای هم-هویت در یک گروه هویتی خاص است. یک مسلمان از خوراکهایی با نشانزد "حلال" استفاده میکند. یک کرد سعی میکند ماءالشعیر تولید استان خودش را مصرف کند. یک ایرانی تلاش میکند کالای ساخت ایران بخرد.
۸) معمولاً تا تقابل حاد هویتی رخ ندهد اهمیت داشتن هویت رخ نمینماید و در نبود تقابل، نوعی رواداری هویتی یا پذیرش هویت دیگری در کنار هویت خود تحقق مییابد.
مخاطب خاص من از اینجای متن، انسان معتقد به انقلاب و جمهوری اسلامی است که خواه-ناخواه هویت ایرانی و دینی خود را در تقابل با هویتی که اصطلاحاً "غربی" خوانده میشود و نظام سلطهء جهانی را معرفی میکند میبیند. 
۹) اما نقش زبان در هویت.
نقش زبان در هویت را میتوان در کنار دیگر عناصر قرار داد. در هنگامهء تقابل هویتی ما با غرب، تک-تک عناصر هویتی ما (سرزمین، دین و ارزشهای ظاهری و باطنی دینی مثل حجاب و ایثار و فرهنگ ایرانی و...) در معرض خطر میتواند بود و هرچه مرزهای هویتی ما کمرنگتر شود میتوان امتیاز بیشتری برای دشمن هویتی در نظر گرفت.
اهمیت زبان به چند چیز میتواند بود:
 ۹-۱) یکی در کمابیش ناملموس بودن از دست رفتن هویت زبان است چون این امر ناگهانی رخ نمیدهد و در طی نسلها واقع میشود.
۹-۲) زبان ابزار اندیشه است و با آلودگی زبان، اندیشه دچار اغتشاش میشود.
۹-۳) سهولت دخول واژگانی از هویت غیر در زبان که با ارتباطات عادی رسانه‌ای کم-هزینه صورت میگیرد. 
۹-۴) تمهیدی و بسترسازی بودن مخدوش شدن مرزهای هویت گزبانی برای درهم-ریختگی دیگر مرزها.
وقتی ما واژگان بیگانه را راحت بر زبان می‌آوریم در ناخودآگاهمان دیوار بین ما با دیگر مختصات هویتی مثل نوع پوشش یا رفتارهای جمعی یا سبک زندگی و نوع مراودات بیگانگان دشمن هم سست میشود و راحت فرومیریزد: چرا وقتی از "ایده" استفاده میکنم از "کراوات" استفاده نکنم و اگر از "ایده و کراوات" استفاده میکنم چرا تولیداتشان را نخرم یا با دیگر استفاده‌کنندگان اینها دشمن باشم و بجنگم؟

تجربۀ تفکر...
ما را در سایت تجربۀ تفکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3denkenserfahrung0 بازدید : 160 تاريخ : سه شنبه 17 خرداد 1401 ساعت: 22:30