به نام خداوند جان و خرد
تازگی کتابی را ویرایش کرده ام [تفسیر نوکانتیـپدیدارشناختی هایدگر از دونس اسکوتوس، تألیف: مهدی معینزاده] که حدود ۲۰ بار یا بیشتر در آن از واژهٔ «لمحه» معادل moment استفاده شده بود مثلاً در چنین جملهای: الف و ب دو لمحه از لمحات ج اند! که بهوضوح این ساختار تحت تأثیر زبان آلمانی است.
Moment از momentum لاتینی (دراصل movimentum*) به معنی عامل محرک و سپس لحظات متغیر زمان گرفته شده است. در زبان آلمانی این واژه دو معنی کاملاً مجزا با دو حرف تعریف مجزا دارد: das Moment و der Moment، اولی (das) به معنی عامل یا مؤلفه یا رکن و دومی (der) به معنی لحظه و دقیقه است. پس در اغلب قریب به اتفاق جاها در متون فلسفی، Moment را باید چیزی شبیه به مؤلفه (رکن، عنصر، بخش، عامل، پاربن) ترجمه کرد و نه «لحظه» یا «لمحه» یا «دم» و «آن».
اخیراً ترجمهٔ تازهای از کتاب مهم پدیدارشناسی روح هگل به قلم سیدمسعود حسینی و محمدمهدی اردبیلی منتشر شده است (نشر نی، 1399). برادر عزیزم علی کهندل شیرازی ۳ صفحه از این ترجمه را برایم فرستاد و من آنها را با متن آلمانی تطبیق دادم و در آن اشکال عمدهای نیافتم جز ترجمهٔ نادرست das Moment که به «دقیقه» ترجمه شده و درست آن «مؤلفه» است. در ترجمهٔ زیبا جبلی هم «مرحله» ترجمه شده بود که باز نادرست است.
پیرو این یادداشت، بر آن شدم تا ببینم استاد عزیزم، جناب پرویز ضیاء شهابی در ترجمهٔ مثالزدنی ولی هنوز حکواصلاحپذیر خود از کتاب Die Grundprobleme der Phänomenologie (مسائل اساسی پدیدارشناسی، نشر مینوی خرد، 1393) Das/ Der Moment را چگونه ترجمه کرده اند.
این کار را با جستوجو در پوشهٔ پیدیاف این کار و یافتن موضع در ترجمه انجام دادم. نتیجه به ترتیب صفحه از این قرار است:
عامل تولیدکنندگی، ص۱۹ das Moment der Produktivität
رکن دریافتهشدهبودن، ص۷۰ Moment des Wahrgenommenseins
در آناتی، ص۷۸ (معنی زمانی) momentweise
رکن دریافت، ص۸۱ Momente der Wahrnehmung
دو رکن intentio، ص۸۳ beide Momente, die intentio und das intentum
عناصر سازندۀ ساختار، ص98 Strukturmomenten
رکن existentia، ص۱۱۵ das Moment der existentia
عامل گذشته، ص۱۱۶ das Moment der Vergangenheit
ذاتیات مدلول، ص۱۲۹ die Wesensmomente
ناگهانی بوبردن، ص174 (معنی زمانی) eine momentane Ahnung
هر دو عامل سازنده، ص۱۷۴ Beide Momente der Struktur
حالت عارضی و اتفاقی و آنی سوژۀ تجربی (متن اشتباهاً: سوژه، تجربی)، ص۱۷۴ einen zufälligen momentanen Zustand des empirischen Subjekts
وجه مقوم دیگری از پدیدآوردن، ص۱۹۵ ein anderes Strukturmoment des Herstellens
تبصره: در ص197 عبارت: in diesem Moment des vollgefaßten Subjektbegriffes به «در مفهوم تماماًدرکشدهی سوژه» ترجمه شده است. میشد گفت: در این رکن مفهوم ... .
مقومات ذاتی اگزیستانسداشتن، ص۲۰۰ die wesenhaften Momente des Existierens
در همان آن، ص۲۰۷ (معنی زمانی) in dem Moment
عناصر مقوم تعیین و بیان، ص۲۱۴ die Momente der Bestimmung
عناصر مقوم ساختار نحوهی وجود دازین، ص۲۱۴ ein Moment der Struktur der Seinsart des Daseins
دو عنصر از عناصر مقوم ساختار وجود دازین، ص۲۱۸ zwei Momente der Existenzstruktur des Daseins
ساختار بنپارین، ص۲۳۶ das Strukturmoment
دقیقهٔ دیگری، ص۲۴۶ (ایهام بین زمان و عنصر، دقیقه را ظریفه میتوان معنی کرد) Das weitere Moment
سازهای مشخص از سازههای معنایی، ص249 eines bestimmte Bedeutungsmomentes
عناصر ساختاری دیگر گزاره، ص۲۶۴ weitere Strukturmomente der Aussage
مقومات گزاره، ص۲۶۴ Momente der Aussage
عنصر ازپردهبهدرآمدگی، ص۲۷۵ das Moment der Enthülltheit
در ص292-293 یک جمله با افتادگی چاپ شده است. اصل آلمانی آن چنین است:
Selbigkeit aber und Einheit sind Bestimmungen, die zu einem an sich Vorhandenen notwendig gehören. Wenn selbst diese Bestimmungen dem Moment der Zeit fehlen, von dem man vielleicht einzig noch sagen kann, daß es ist, dem Jetzt, dann scheint die Zeit ganz und gar dem Nicht-sein und Nichtseienden (μή ον) zuzugehören.
Albert Hofstadter's Translation: But selfsameness and unity are determinations necessarily belonging to something that exists in itself. If these determinations themselves are lacking to perhaps the only moment of time of which it can be said that it is, the now, then time seems to belong wholly and completely to not-being and the non-existent (me on).
ترجمۀ نشریافته: ولیکن همانبودن و یکبودن/ عینیت و وحدت، وصف لازم و لازمهی ضروری هر هست پیش دست است. حمل بر آن -که شاید فقط همان را هست میتوان خواند- مینماید که اصلاً و کلاً μή ον [نههست/ نیست] را توان کرد.
پیشنهاد من: ولیکن همانبودن و یکبودن/ عینیت و وحدت، تعیناتی است که وصف لازم و لازمهی ضروری هر هست پیش دست است. اگر خود این تعیّنات از آن/ رکن زمانی غایب باشند که شاید فقط همان را یعنی اکنون را بتوان گفت که هست، پس مینماید که زمان اصلاً و کلاً به نهاستی و ناهست (μή ον) تعلق داشته باشد.
تبصره: چون هر دو حرف تعریف das/ der در حالت باواسطگی/ متممی (داتیف) به صورت dem ظاهر میشوند اینجا نمیشود گفت کدام یک از دو صورت مراد هایدگر بوده است، رکن یا دم (آن).
مؤلفهٔ περιεχεται، ص۳۱۲ (ضبط درست این واژهٔ یونانی که به معنی محاطشدن است περιεχσθαι است) Moment des περιέχεσθαι
ذاتیات متعلق به زمان، ص۳۲۱
دقیقهٔ امکانپذیرشدن جزء زمانیات بودن، ص۳۲۱
Das wird vor allem dann der Fall sein, wenn alle wesentlichen Momente, die dem Jetzt zukommen - der Charakter des Umhaltes, das Moment der Ermöglichimg der Innerzeitigkeit, der Charakter des Übergangs und der des Gezähltwerdens bzw. des Enthülltseins der Zeit - in ihrer Möglichkeit und Notwendigkeit aus den ursprünglicheren Phänomenen verständlich gemacht werden können, deren Einheit wir als Zeitlichkeit kennenlernen werden.
This will be the case above all if all the essential moments belonging to the now- its embracing character, its making possible of intratemporality, its transitionary character and that of time's being counted or unveiled- can be made intelligible in their possibility and necessity by way of more original phenomena whose unity we shall come to know as temporality.
پیشازهرچیز این پرسش آنگاه مورد پیدا خواهد کرد که حیث وحدانی همهی ذاتیات متعلق به زمان (که در اکنون میآیند) –(خصلت) دربرگرفتن، دقیقهی امکانپذیرشدن جزءزمانیاتبودن، (خصلت) گذراوشمردنیشدن یا آشکارشدگی زمان- که امکان و ضرورت آن را بر مبنای این پدیداراصیل فهمشدنی میتوان ساخت- بهعنوان زمانمندی بشناسیم.
پیشنهاد من: پیشازهرچیز این پرسش آنگاه مورد پیدا خواهد کرد که همۀ مؤلفههای ذاتیای که با اکنون میآیند-خصلت دربرگرفتن، دقیقهی امکانپذیرشدن جزءزمانیاتبودن، خصلت گذراوشمردنیشدن یا آشکارشدگی زمان- که در امکان و ضرورت آن از این پدیداراصیل فهمشدنی میتوان ساخت- وحدتشان را ما چون زمانمندی بشناسیم.
عناصر ساختاری زمان ملفوظ، ص322 Die Strukturmomente der ausgesprochenen Zeit
عنصری از سازهٔ ذاتی زمان رویساعتخواندهشده، ص۳۲۲ Ein wesentliches Moment der an der Uhr abgelesenen Zeit
عنصر دیگر زمان، ص۳۲۳ Ein weiteres Moment [...] der Zeit
افتادگی: به سازونهاد ذاتی اکنون، آنگاه و سپس تعلق دارد [عنصر ساختاری تاریخپذیری]، ص324 zur Wesensverfassung des Jetzt, des Damals und des Dann gehört das Strukturmoment der Datierbarkeit
عنصر تاریخگذاری پیشازتقویمی، ص۳۲۴ das Moment der vorkalendarischen Datierbarkeit (صحیح: تاریخپذیری)
همان عنصر، ص325 dasjenige Moment
عنصر زمانی، ص۳۲۵ Zeitmoment
عناصر ساختاری (۳ بار تکرار شده)، ص۳۲۶ Strukturmomente
عنصر آینده، ص۳۲۸ Moment der Zukunft
همهٔ ذاتیاتی، ص۳۳۱ alle wesentliche Momente
عناصر ساختاری ذاتی زمان، ص331 an der Zeit die wesentliche Strukturmomente
اجزاء زمان، ص333 Zeitmomente
عنصر برهمهآشکارهبودن زمان، ص333 Moment der Öffentlichkeit der Zeit
عناصر ساختاری، 334 و ص334 Strukturmomente
یکی از ارکان ذاتی فهمکردن، ص۳۵۴ Ein wesentliches Moment des Verstehens
عالم از مؤلفههای در-عالم-بودن است، 364 die Welt ein Strukturmoment des In-der-Welt-seins ist
در عناصر ساختاری سوی-خود،...، ص372 In den Strukturmomenten des Zu-sich,...
این رکن ساختاری زمان، ص373 dieses Strukturmoment der Zeit
از مؤلفههای زمان حال، ۳۷۷ das Moment der Gegenwart
دیگر مؤلفههای دازین، ص۳۷۹ andere Momente des Daseins
یکی از ذاتیات سروکارداشتن و...، ص384 eines wesentliche Momentes des Umgangs
عنصری دقیقاً منفی، ص384 gerade ein negatives Moment
یکی از لوازم ذات التفاتیبودن، ص387 ein zur Intentionalität wesenhaft gehöriges Moment
اینجا نیز باید به استاد درود فرستاد
آقای میرشمسالدین ادیبسلطانی در ترجمۀ سنجش خرد ناب برای گزارش das Moment از «عامل» برای der Moment از «وهله» بهره برده است مثلاً Momente des Denkens: عاملهای اندیشیدن (ص152) Momente einer vorhabenden spekulativen Wissenschaft: عاملهای یک دانش نگرورز پیشنهادی (ص164) Moment der Schwere: عامل سنگینی (ص270)، ein Moment heißt: وهله نامیده میشود (ص303).
دکترطالب جابری در ترجمۀ کتاب مهم اصل بنیاد (Der Satz vom Grund) مارتین هایدگر (ققنوس، 1397) در هر سه بار کاربرد das Moment از «دم» استفاده کرده که من ابتدا بهاشتباه خیال کرده بودم هر سه نادرست است ولی تنها سومی نادرست است و تصحیح این اشتباه را مدیون تذکر خود دکتر جابری ام که مرا در غفلت و نادانی باقی نگذاشتند:
dann ergeben sich zwei Momente: «آنگاه به دو دم اساسی میرسیم» (ص147، «برهه» هم میشد گفت).
Die Anführung dieser Momente bleibt ein bloß aufzählender Hinweis: «نقل این دمها صرفاً اشارهای فهرستوار است» (ص169) و
Neuzeitlich liegt darin das Moment des unbedingten und durchgängigen Anspruches auf Zustellung der mathematisch-technisch errechenbaren Gründe, die totale »Rationalisierung«: «در ساحت مدرنیته، آن دم دعوی نامشروط و فراگیر احالۀ بنیادهای ریاضی-تکنیکی، "عقلانیکردن" عام، در اینجا نهشته است» (ص191-192).
ترجمۀ پیشنهادی من: امری از عصر جدید در رکن دعوی نامشروط و فراگیر ابلاغ بنیادهای محاسبهشدنی ریاضیاتی-تکنیکی، [یعنی] "عقلانیکردن" عام، قرار دارد.
تجربۀ تفکر...
ما را در سایت تجربۀ تفکر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 3denkenserfahrung0 بازدید : 184 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 15:55