تفسیر من از قیام عاشورا

ساخت وبلاگ
بسم الله الرحمن الرحیم
کیست در این انجمن محرم عشق غیور
ما همه بی‌غیرت ایم، آینه در کربلاست
(بیدل دهلوی)
 
تفسیر, من از واقعهٔ عاشورا,
 
من مقداری از منابع موجود را خوانده ام. مقتل خوارزمی را خوب خوانده ام تقریباً. کتاب مفصل و تحقیقی مرحوم صالحی نجف‌آبادی (شهید جاوید) که از فقهای خوش‌فکر امت اسلام بود را نیز نسبتاً خوب خوانده ام. کتاب استاد شهیدی را نیز خوانده ام.
طبق منابعی که دیده ام امام حسین(ع)، یزید را به علت عدم التزام به اسلام و عدم صلاحیت کلی، حاکم نامشروع و خلافتش را خلاف مفاد صلح برادرش امام حسن(ع) با معاویه می‌دانست و قیام, در برابر او را طبق حدیثی که از پیامبر نقل می‌کرد واجب می‌دانست و‌ البته بی‌شک خود را صالح برای حکومت می‌دانست.
یزید وارث بدعتهایی بود که عثمان و معاویه گذاشته بودند که کمترین آنها مال‌البیت کردن بیت‌المال بود (بیت المال را به نزدیکان خود اختصاص می‌دادند).
در کنار این شروع کرده بودند به حذف سیاسی یا قتل مخالفان خود که تبعید ابوذر در زمان عثمان و قتل حجر بن عدی در زمان معاویه از نمونه‌های معروف آن بود که خانم عایشه هم با آن به مخالفت برخاست.
ایشان ابتدا تنها از بیعت با موجود فاسدی چون یزید سر باز زد که با اقدامات امنیتی و انتظامی تا حد قتل افراد یزید مواجه شد.
ایشان با ترک شهر جدش مدینه به مکه آمد و در آنجا هم همچنان مورد تهدید بود تا آنجا که نامه‌های اهل کوفه به ایشان رسید و با نیمه‌تمام رها کردن حج (یا تبدیل حج تمتع به عمره) از مکه خارج شد:
فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ 
 ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺗﺮﺳﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺁﻳﺪ. ﺍﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ، ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩم ﺳﺘﻤﻜﺎﺭ ﺭﻫﺎﻳﻲ ﺑﺨﺶ. (قصص، ۲۱)
ایشان برای محکم‌کاری، عموزاده‌اش مسلم بن عقیل بن ابی‌طالب را به کوفه فرستاد و ایشان هم پس از مذاکراتی، آمادگی کوفیان را برای پذیرش امام اعلام کرد تا اینکه با ورود عبیدالله بن زیاد بن ابیه به کوفه، ورق برگشت و با عملیات جنگ روانی سنگین او، کوفیان از همراهی با امام تن زدند.
ایشان در منزلی نزدیک به کوفه به اسم زباله از کشته شدن مسلم بن عقیل و عهدشکنی کوفیان خبر شدند که پیش از آن یزید و عبیدالله، حر بن یزید ریاحی را به سمت ایشان گسیل کرده بودند که چیزی نگذشته بود که حر به کاروان امام رسید.
امام مکرر با حر مذاکره کردند که دست از ایشان بدارد و ایشان را مختار بگذارد که نه به کوفه و نه به شهرهای مهم دیگر بلکه به سمت مناطق کم‌جمعیت برود تا ببینند چه می‌شود.
حر نپذیرفت و امام را به سمت کوفه حرکت داد ولی امام مسیری دیگر در پیش گرفت و به سمت چپ کوفه حرکت کرد که سرانجام حر با دیدن صدق امام و مسائل دیگر به امام پیوست ولی دیگر دیر شده بود چون لشکریان انبوه عمر بن سعد بن ابی‌وقاص (که معروف است به فاتح ایران) به نینوا که کربلا هم خوانده می‌شد و طبق نظر محقق گرامی مرحوم هبة‌الله شهرستانی، احتمالاً مخفف «کور البابل»* است رسیده بودند.
امام با عمر سعد هم مکرر مذاکره کرد تا از خونش بگذرد ولی عمر سعد با تحریک و تحریض کسانی چون شمر بن ذی‌الجوشن جز به ریختن خون امام و یارانش راضی نشد و ‌شد آنچه شد.
و لعنت الله علی القوم الظالمین
 
پانوشت:
به نقل از سخنرانی شیخ یوسف غروی.
کور، خوره (بالفارسیة)، χορα خورا (بالیونانیة) یعنی مکان و ‌بلد.
 
نقشهٔ مسیر کاروان امام حسین (ع)
 
یک‌ سخنرانی از امام که حاوی لب مطلب درمورد کل واقعهٔ عاشورا,ست:
سخنرانی امام در جمع یاران خود و‌ سپاه حر بن یزید ریاحی
 
«اَیُّهَا النّاسُ؛ اِنَّ رَسُولَ اللّهِ (صلى الله علیه وآله) قالَ: «مَنْ رَاى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّهِ رَسُولِ اللهِ، یَعْمَلُ فِی عِبادِاللهِ بِالاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ فَلَمْ یُغَیِّرْ عَلَیْهِ بِفِعْل، وَ لاَ قَوْل، کانَ حَقّاً عَلَى اللهِ اَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ». الا وَ اِنَّ هوُلاءِ قَدْ لَزِمُوا طاعَهَ الشَّیْطانِ، وَ تَرَکُوا طاعَهَ الرَّحْمنِ، وَ اَظْهَرُوا الْفَسادَ، وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَاسْتَاْثَرُوا بِالْفَیءِ، وَ اَحَلُّوا حَرامَ اللّهِ، وَ حَرَّمُوا حَلالَ اللّهِ، وَ اَنَا اَحَقُّ مَنْ غَیَّرَ. قَدْ اَتَتْنی کُتُبُکُمْ، وَ قَدِمَتْ عَلَىَّ رُسُلُکُمْ بِبَیْعَتِکُمْ اَنَّکُمْ لا تُسَلِّمُونی وَ لا تَخْذُلُونی، فَاِنْ تَمَمْتُمْ عَلى بَیْعَتِکُمْ تُصیبُوا رُشْدَکم، فَاَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِىٍّ، وَابْنُ فاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله)، نَفْسی مَعَ اَنْفُسِکُمْ، وَ اَهْلی مَعَ اَهْلیکُمْ، فَلَکُمْ فِىَّ اُسْوَهٌ، وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ نَقَضْتُمْ عَهْدَکُمْ، وَخَلَّعْتُمْ بَیْعَتی مِنْ اَعْناقِکُمْ فَلَعَمْری ما هِىَ لَکُمْ بِنُکْر، لَقَدْ فَعَلْتُمُوها بِاَبی وَ اَخی وَابْنِ عَمِّی مُسْلِم! وَالْمَغْرُورُ مَنِ اغْتَرَّ بِکُمْ، فَحَظُّکُمْ اَخْطَاْتُمْ، وَ نَصیبُکُمْ ضَیَّعْتُمْ (فَمَنْ نَّکَثَ فَاِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَى نَفْسِهِ) وَ سَیُغْنِى اللّهُ عَنْکُمْ، وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ».
(اى مردم! پیامبر خدا(ص) فرمودند: «هر کس سلطان ستمگرى را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده، پیمان الهى را شکسته و با سنّت رسول خدا مخالفت ورزیده، در میان بندگان خدا به ستم رفتار مى کند; و او با زبان و کردارش با وى به مخالفت بر نخیزد، سزاوار است خداوند او را در جایگاه آن سلطان ستمگر (دوزخ) بیندازد».
هان اى مردم! این گروه (بنى امیّه) به طاعت شیطان پایبند شده و از پیروى خداوند سرپیچى کرده اند، فساد را آشکار ساخته و حدود الهى را تعطیل کرده اند. آنان بیت المال را به انحصار خویش درآورده، حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام شمرده اند و من (که فرزند رسول خدایم) به قیام, براى تغییر این اوضاع، از همه کس سزاوارترم.
نامه هاى شما به دستم رسید و فرستادگانتان ـ با خبر بیعت شما ـ به نزدم آمدند (و گفتند:) شما با من پیمان بسته که مرا در برابر دشمن تنها نخواهید گذاشت.
اکنون اگر به بیعت خود وفادار ماندید، به رشد و کمال خود دست یافتید، من حسین بن على(علیه السلام) و فرزند فاطمه دختر رسول خدایم. من در کنار شما، و خاندانم در کنار خاندان شما است. اسوه و الگوى شما من هستم.
و اگر چنین نبودید و پیمانتان را شکسته اید و از بیعت خویش با من دست کشیده اید، به جانم سوگند! این رفتار از شما ناشناخته (و عجیب) نیست! چرا که شما با پدر و برادر و پسرعمویم مسلم، همین گونه رفتار کردید! فریب خورده کسى است که فریب شما را بخورد. (در واقع این شمایید که) هماى سعادت را از دست داده و بهرهٔ خویش را تباه ساخته اید. قرآن مى فرماید: «فَمَنْ نَّکَثَ فَاِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَى نَفْسِهِ»(فتح، ۱۰)؛ (هر کس پیمان شکنى کند، تنها به زیان خود پیمان شکسته است).
و به زودى خداوند مرا از شما بى نیاز خواهد کرد، و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته).
 
پینوشت:
این متن را از جایی برداشتم ولی صلاح ندانستم منبعم را بگویم.
تجربۀ تفکر...
ما را در سایت تجربۀ تفکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3denkenserfahrung0 بازدید : 162 تاريخ : شنبه 17 آذر 1397 ساعت: 1:45