شعر عاشورایی علی معلم دامغانی

ساخت وبلاگ
ننگ باعورا و جنگ عاشورا 
حکایتی و شکایتی از خدا به خدا
 
 
از تو فریاد خدایا به تو و داوریت
روز «مَنْ یَنْصُرُنی» کس نکند یاوریت
بارها خون تو را ریخته بر خاک یزید
«من‌یزید»(۱) تو به جا مانده و خون بری‌ات
گرچه از کوفه سرت بر سر نی رفت به شام
باز بر نیزهٔ شمر است سر خاوری‌ات
گلوی خشک تو را کرد چرا خون تو تر؟
جان چرا برد ز تو خصم عنود جری‌ات؟
رمهٔ روبه، رم خورد بسی از تک شیر
انس و جان مات تو و شیوهٔ جنگاوریت
آدمی‌زاده نجنبید پی یاری تو
گرچه آمد به کمک لشگر دیو و پری‌ات
از طف، «اُفٍّ لَک»(۲) تو رفت به اقصای زمین
شرک و کفران‌زده انگاشت جهان سر-سری‌ات
وایِ روزی که تو از غیب شبیخون آری
بدر و صفین بشود معرکه از حیدریت
باز با تیغ دوپیکر دو کنی پیکر کفر
مرحب و عَمرو شده خاک ره صفدریت
شب عاشورا برگشت ز آتش مردم
تو به جا ماندی و آن گیسوی خاکستریت
خورد سوگند به سِرِّ تو موی سر تو 
یک سر موی نکاهد ستم از سروریت
حضرت ام ابیها که حسن زاد و حسین
خوی و روی علوی داد و دم کوثریت
 
ای خداوند ببین خیل خر اسفارکشان
مست جو، کاه‌کشان مورد بیع و شریت
تیغ بر گردن خر زن که بدانند جهان
قیمت تیغ تو و قدر کف گوهریت
رفتی امروز گر از ملک هری سوی حرا
صبح فردا ز حرا هست سفر زی هری‌ات(۳)
از تو جز با تو نیارم گله ای بار خدای
از تو فریاد خدایا به تو داوریت
 
علی معلم, دامغانی,
 
پانوشت؛
۱) من یزید= مزایده، مشتری‌جویی، حریف‌طلبی، به معنی دعوت هم می‌تواند بود
بی‌معرفت مباش که در من‌یزید عشق
اهل نظر معامله با آشنا کنند
(حافظ)
۲) طف= صحرای نینوا، «اف لک»:
«علي بن الحسين زين العابدين عليه السلام مي فرمايد:
من در آن شبي كه پدرم فرداي آن شهيد شد، (در خيمه) نشسته بودم. عمه ام زينب عليهاالسلام نزد من بود و از من پرستاري مي‌كرد، در همين موقع، پدرم در خميهٔ مخصوص خود بود، و غلام آزادكردهٔ ابوذر غفاري نيز در حضور مباركش بود، او سرگرم اصلاح و تميز كردن شمشير آن حضرت بود و پدرم مي‌فرمود:
يا دهر أفٍّ لك من خليلٍ 
كم لك بالاشراق و الأصيلِ، 
 
من صاحبٍ أو طالبٍ قتيلٌ 
و الدهر لا يقنع بالبديل 
 
و انما الأمر الي الجليل 
و كلُّ حيٍ سالكُ سبيل 
 
(معنی: اي روزگار! اف باد بر تو از دوستي؛ چه بسياری كه هنگام طلوع و غروب آفتاب،
از ياران يا خواهان را كشته شده است و روزگار به عوض و بدل قانع نمي‌شود.
بازگشت همهٔ كارها به سوي خداوند جليل است؛ و هر موجود زنده‌اي راهی [مختص خود] را طي خواهد نمود).»
۳) هری= هرات، شرق ولی معنی بیت را نفهمیدم.
تجربۀ تفکر...
ما را در سایت تجربۀ تفکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3denkenserfahrung0 بازدید : 174 تاريخ : شنبه 17 آذر 1397 ساعت: 1:45