بسم الله الرحمن الرحیم
(تقدیم به دو معلم مؤثر، مرحومان شریعتی و فردید)
به نام خداوند پریروز و پسفردای تاریخ
آل عمران ، 21
إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ
کسانی که پیوسته آیات خدا را میپوشانند و دروغ میدانند و همواره پیمبران را به ناحق میکشند و از مردم کسانی را که امر به برابری و یکدستی میکنند به قتل میرسانند پس آنان را به عذابی دردناک بشارت ده
(نکته: گفته شده «الذین یأمرون بالقسط من الناس» یعنی مطلق امر به برابری و یکدستی ولو اینکه به اسم دین نباشد مورد پسند خداست)
دورنمایی از جایگاه دین در تاریخ آزادگی انسان
با نگاهی به تاریخ طبیعی انسان میتوان به سهولت دو طبقهی مستکبر و مستضعف را تشخیص داد. استکبار با در اختیار گرفتن ابزار تولید و ایجاد نهادهای ارتجاعی مناسکی که اصولاً ضداخلاق توحیدی بوده اند باعث تعمیق استضعاف و نهادینهشدن آن در ساختار جامعه میشده است. خداوند اولاً برای دادن مبنایی نظری برای مبارزه با دوگانهی استکبار-استضعاف
و ثانیاً برای بر هم زدن مناسبات نهادینهی این دوگانهی شوم پیامبران را به یاری مستضعفان فرستاد.
در آیاتی زیر از قرآن کریم به اصالت وحدت امت انسانی و مذموم بودن اختلافات طبقاتی و دوگانهی استکبار-استضعاف اشاره شده است:
هود ، 118
وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ
واگر سرورت میخواست یقیناً تمتم مردم را [بالاجبار] امت واحدی قرار میداد [ولی نخواست اختیار را از انسان بگیرد] و همواره در اختلاف اند
إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ
مگر کسانی که سرورت به آنان مهربانی کرده و برای همین مهر هم انان را آفریده است و سخن سرورت به نهایت رسید که همانا دوزخ را از همۀ جن و انس [که راه کفر وعناد را برگزیدند] پر خواهم کرد
نکات آیه:
1) وجود اختیار در انسان موجب امکان انتخاب نادرست و گزینش راه خطا میشود گرچه نیک و بد به انسان آموخته شده است:
الشمس ، 8
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا
پس حدشکنی و پرهیزکاریاش را به او الهام کرد
2) قصد خداوند از آفرینش انسان، مهربانی و ایجاد امت واحد بوده
3) تشکیل جامعهی بیطبقه موجب خشنودی خداوند میشود
4) اما آن سخن خداوند که به نهایت رسید اشاره به چه دارد؟ چنانکه تفاسیر نوشته اند اشاره به این گفتار آغازین خداوند با اهریمن دارد:
ص ، 84، 85
قَالَ فَالْحَقُّ وَالْحَقَّ أَقُولُ
[خدا] گفت: حق است و حق راست که میگویم
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكَ وَمِمَّن تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ
همانا دوزخ را از تو و انان که از تو پیروی کنند از همگی پر خواهم کرد (نظیر این آیه در اعراف: ۱۸ و سجده: ۱۳ نیز آمده است.)
بدین ترتیب به نظر من تعبیر «قسط» (همریشه با just انگلیسی و jurist : حقوقدان و juror : داور از ریشهی iustus لاتینی یعنی حق و درستی و یکدستی) در آیهی معروف:
الحديد ، 25
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ
همانا ما پیانمبران خود را با دلالیل روشن فرستادیم و با آنان کتاب [احکام] و ترازو نازل کردیم تا مردم به یکدستی برخیزند و آهن را که در آن برای مردم قوت و نیرویی سخت و سودهایی است فرود آوردیم وتا خدا مشخص بدارد چه کساتنی او و پیامبرانش را بالغیب یاری میدهند. همانا خداوند نیرومند درهمبستنه است.
به معنی امت واحدهی بیطبقه است.
اما نقش توحید عبادی در تحقق این توحید طبقاتی چیست؟
اصولاً شرک (با معنی اصلی بههمبستن) در عبادت موجب تفرقه و شکلگیری جبهههای مختلف انسانی میشود و در عمل نیز باعث پراکندگی مناسک و ایجاد شبکهی پراجزایی از اجرا کنندگان مراسم و مناسک آیینی و از اینجا تشکیل طبقهی موبدان میشود که خود در نهادینهکردن و تحکیم مناسبات ظالمانهی طبقاتی نقش اساسی را ایفا میکند.
درواقع دو لبهی اصلی قیچی ظالمانهی استکبار همواره از قدرت سیاسی- اقتصادی و قدرت مذهبی-آیینی تشکیل شده است.
توحید عبادی با بر هم زدن این مناسبات و ایجاد وحدت و همسویی در انسانها، خود گامی مهم در پالایش آیینها و مناسک و نهادینه کردن وحدت اجتماعی بر میدارد.
بدین ترتیب میتوان گفت دین الاهی در طول تاریخ دو نقش اساسی در تمدن انسانی ایفا کرده است:
اول توحید عبادی و اخلاقی و بر هم زدن اساس نظری طبقات
دوم ایجاد انگیزه و دستمایه برای برهمزدن نظامهای طبقاتی موجود (انقلاب).
حال با نگاهی به تاریخ انبیا و پیامبران الاهی میبینیم که ایشان همواره با به خطر انداختن موقعیت اجتماعی و حتی جان خود درصدد بر هم زدن نظامهای طاغوتی و استکباری ستمکارانه و ایجاد عدالت اجتماعی در جامعهی انسانی بوده اند
چنانکه درمورد حضرت نوح آمده است:
هود ، 27
فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَىٰ لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ
اشراف و سران کافر قومش گفتند: ما تو را چز بشری مانند خوئد نمیبینیم و به چشممان کسی جز فرومایگان که ابتداییاندیشانه [یعنی نسنجیذده و بدون اندیشه] از تو پیروی کرده باشند نمیآید و برای شما هیچ برتری وفضیلتی بر خود سراغ نداریم بلکه شما را دروغگو میپنداریم.
این «ملأ» که دو معنی دارد:
گروه (ملت)
و اغنیا (مملوها)
در کنار «مترف»
که نماد طبقهی اشراف و استعمارگر جامعه اند از دشمنان همیشگی پیامبران بوده اند (چنانکه اشراف قریش هم از دشمنان اصلی پیامبر ما که درود خدا بر او باد بودند)
سبأ ، 34
وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ
نماد طبقهی طاغوتی تجملپرست جوامع انسانی است که همواره دشمن پیامبران الاهی که دعوت به عدل و قسط میکرده اند بوده اند:
المؤمنون ، 33
وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَٰذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ
تعبیر «ملأ»
که همریشه با واژهی یونانی πλούσιος(پلوسیوس، انجیل متی، ۶: ۲۴) است در قرآن کریم ۱۰ بار و واژهی «مترَف»
که مأخوذ از واژهی یونانی τροφια: غذا، پروار شدن است که tropho در انگلیسی و کلمات دیگر از آن گرفته شده 5 بار و فعل «أترف» در صورتهای مختلف ۳ بار آمده است.
بدین ترتیب اجمالاً روشن شد که علت فرستاده شدن پیامبران نه خصوص شریعت بلکه توحید عبادی-اخلاقی-اجتماعی است
چنانکه در خطبهی معروف به شقشقیة نیز از قول حضرت امیرالمؤمنین در مقام بیان چرایی پذیرش حکومت آمده است:
وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ
هان به خدايى كه دانه را شكافت، و انسان را در وجود آورد، اگر حضور حاضر، و تمام بودن حجت بر من به خاطر وجود ياور نبود، و اگر نبود عهدى كه خداوند از دانشمندان گرفته كه در برابر شكمبارگى هيچ ستمگر و گرسنگى هيچ مظلومى سكوت ننمايند، دهنهی شتر حكومت را بر كوهانش مىانداختم، و پايان خلافت را با پيمانهی خالى اولش سيراب مىكردم، آن وقت مىديديد كه ارزش دنياى شما نزد من از اخلاط دماغ بز كمتر است
(متن و ترجمه با اندکی ویرایش از
http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?nhid=3&npt=9)
حال ممکن است پرسشی مطرح شود که در قرآن گفته شده وضعیت اولیهی جامعهی انسانی همان «امت واحده» و توحید اجتماعی بوده است
مثلا در بقره، ۲۱۳ و یونس، ۱۹ :
وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ (یونس، 19)
چنانکه برخی متفکران دردمند مثل کارل مارکس و سیداحمد فردید این دوره را برای انسانها ثابت میدانند (تعابیر مختلف است: کومون اولیه، زندگی گلهوار، جامعهی پیشاطبقاتی، جامعهی توحیدی اولیه، امت واحدهی پیشاتاریخ و غیره)
اما این بیان به اصطلاح فنی «انشا در صورت اخبار» است بدین معنی که گرچه این تعبیر در قالب خبر دادن از یک واقعه بیان شده ولی در واقع به معنی بیان آرزو یا دستور به عمل است.
چنانکه در تعابیر زبان عادی انسانی نیز گفته میشود: انسانها با هم برابر اند (یعنی کاش برابر بودند یا باید برابر باشند).
دلیل موجهی که برای این تأویل میتوان آورد به جز وضوح اختلاف در جامعهی انسانی از همان نخستین نسل (مائده، ۲۷-۳۱، ماجرای فرزندان آدم)، مقایسهی این دو آیه با آیاتی است که در آنها بیان شده است:
الشورى ، 48 (نیز مائده، 48)
وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَٰكِن يُدْخِلُ مَن يَشَاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُم مِّن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ
بدین ترتیب معنی درست آیهی۱۹ سورهی یونس این است:
وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ
و مردمان جز امت واحدی نباید میبودند (یا کاش میبودند) پس دچار اختلاف شدند و اگر از سوی پروردگارذت سخنی پیشی نگرفته بود (یعنی از پیش گفته نشدهبود، همان، صاد 85) [که داوری و عذاب مربوط به قیامت است] یقیناً میان آنان در آنچه در آن اختلاف کرده اند داوری میشد.
البته این به معنی نفی وجود جامعههای اشتراکی در برهههای مختلف تاریخ نیست
ولی تحقق جامع و کلی این نوع جوامع محل بحث است.
تجربۀ تفکر...
ما را در سایت تجربۀ تفکر دنبال می کنید
برچسب : مبانی,قرآنی,امت,واحده, نویسنده : 3denkenserfahrung0 بازدید : 159 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:13